۱۳۹۱ اردیبهشت ۱۱, دوشنبه

خامنه‌ای مخالف استیضاح وزیر کار است

سایت «بازتاب امروز» گزارش کرد محمود هاشمی شاهرودی در حاشیه یکی از جلسات مجمع تشخیص مصلحت نظام به علی لاریجانی گفته که علی خامنه‌ای مخالف استیضاح وزیر کار بر سر انتصاب سعید مرتضوی است.

این سایت روز یکشنبه (۱۰ اردیبهشت) مطلب مذکور را به نقل از یکی از بولتن‌های محرمانه محافظه‌کاران منتشر کرده است.
دیگربان ادامه میدهد؛ آن‌طور که این سایت نوشته٬ در بولتن مذکور آمده که شاهرودی به لاریجانی گفته سعید مرتضوی در خصوص بازداشتگاه کهریزک «کاره‌ای» نبوده و استیضاح وزیر کار باید متوقف شود.
به نوشته این بولتن٬ شاهرودی همچنین گفته که رهبر جمهوری اسلامی مخالف استیضاح است و معتقد است: «کام مردم نباید در اول سال تلخ شود.»
سایت «بازتاب امروز» به نقل از این بولتن همچنین نوشته که علی لاریجانی با خواسته هاشمی شاهرودی مخالفت کرده است.
قرار بود عبدالرضا شیخ‌الاسلامی٬ وزیر کار به خاطر انتصاب سعید مرتضوی به عنوان رئیس سازمان تامین اجتماعی٬ یکشنبه (۲۷ فروردین) استیضاح شود که این استیضاح به خاطر دخالت غلامعلی حداد عادل لغو شد.
حداد عادل در نامه‌ای به نمایندگان مجلس به آن‌ها گفته بود سعید مرتضوی با کناره‌گیری از سمت خود موافقت کرده و استیضاح‌کنندگان نیز امضای خود را پس بگیرند که چنین هم شد٬ اما مرتضوی استعفا نکرد.
سایت «بازتاب امروز» در ادامه خبر خود از صدور حکم برای محمد شریف ملک‌زاده و حمایت از مرتضوی از سوی هاشمی شاهرودی با عنوان تلاش وی برای نزدیک شدن به محمود احمدی‌نژاد یاد کرده است.
رئیس سابق قوه قضائیه چندی پیش با صدور حکمی ملک‌زاده را به عنوان مشاور اجرایی بنیاد «فقه و معارف اهل بیت» منصوب کرده است.
صدور این حکم با اعتراض صادق لاریجانی٬ رئیس کنونی قوه قضائیه مواجه شده است.
آقای لاریجانی روز گذشته بدون آنکه به نام شاهرودی و ملک‌زاده اشاره کند٬ گفت: «در ماجرایی قوه قضائیه متهم پرونده‌ای را مورد رافت اسلامی قرار می‌دهد. چه دلیلی دارد بعد از آزادی آن شخص پست‌ها و حکم‌های قارچ گونه صادر شود.»
رئیس قوه قضائیه افزوده است: «شخصی که کار اجرایی ندارد {هاشمی شاهرودی} حکم کوچکی به کسی {ملک‌زاده} می‌دهد و این حکم رسانه‌ای می‌شود.»
روزنامه کیهان نیز در شماره روز دوشنبه (۱۱ اردیبهشت ماه) خود نوشته که «انتصاب فردی با این سوابق بی‌گمان به وجهه آیت الله شاهرودی آسیب جدی خواهد زد.»
محمدشریف ملک‌زاده که از نزدیکان احمدی‌نژاد محسوب می‌شود سال گذشته در جریان فشار حامیان خامنه‌ای به احمدی‌نژاد به همراه تعداد دیگری از اطرافیان رئیس دولت دهم دستگیر و پس از مدتی آزاد شد

ادامۀ عدم درمان زندانیان سیاسی که در وضعیت حاد جسمی در زندان گوهردشت کرج زندانی هستند

به گزارش خبرنامه ملّی ایرانیان از”فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران” وضعیت حاد جسمی زندانی سیاسی صالح کهندل و ممانعت بازجویان وزارت اطلاعات از درمان وی.
زندانی سیاسی صالح کهندل ماه ها است که از بیماری پلاکت خون رنج می برد و در بهداری زندان گوهردشت کرج امکان درمان وی وجود ندارد و به این خاطر پزشکان بهداری زندان طی یک گزارش پزشکی به دادستانی تهران عباس جعفری دولت آبادی خواستار اعزام هر چه سریعتر وی به یکی از بیمارستانهای تهران جهت درمان او شده بودند.
روز یکشنبه ۱۰ اردیبهشت زندانی صالح کهندل فرا خوانده شد و به او گفته شد که قرار است به یکی از بیمارستانهای تهران برای درمان اعزام شود ولی در آخرین لحظات به او اعلام شد که اعزام وی به بیمارستان جهت درمان منتفی شده است.
همچنین زندانیان سیاسی جعفر اقدامی و رضا جوشن، بهداری زندان برای آنها نسخه ای تجویز کرده بود و بنابه سیاستهای جدید مبنی بر اینکه زندانیان باید داروهای خود را توسط خانواده تامین کنند. دارویی آنها توسط خانواده هایشان تامین گردید اما مسئولین زندان از دادن داروها که خانوادشان تامین کرده اند به زندانیان سیاسی فوق خوداری می کنند.
روز یکشنبه ۱۱ اردیبهشت ماه زندانی سیاسی محمد بنازاده امیرخیزی و دو تن ازهموطن بهایی را از بند ۴ زندانیان سیاسی به دادسرای مستقر در اوین منتقل کردند و تقریبا تمامی روز در آنجا بودند.هنوز از علت انتقال آنها به دادسرای مستقر در زندان اوین هیچ خبری در دست نیست.
عباس جعفری دولت آبادی دادستان تهران و از جنایتکاران علیه بشریت با توصیۀ بازجویان وزارت اطلاعات از درمان زندانیان سیاسی که در شرایط حاد جسمی بسر می برند ممانعت به عمل می آورد و بیماری زندانیان سیاسی را به عنوان اهرم فشار علیه آنها بکار می برد.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران، عدم درمان زندانیان سیاسی در شرایط حاد جسمی توسط بازجویان وزارت اطلاعات و دادستان تهران جعفری دولت آبادی را محکوم می کند و از کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد و سایر مراجع بین المللی خواستار ارجاع پرونده جنایت علیه بشریت رژیم ولی فقیه علی خامنه ای به شورای امنیت سازمان ملل متحد جهت گرفتن تصمیمات لازم اجرا می باشد.

۱۳۹۱ اردیبهشت ۸, جمعه

وزارت خارجه آمریکا : محمد صدیق کبودوند را آزاد کنید

ویکتوریا نولاند سخنگوی وزارت امور خارجه ایالات متحده از حکومت ایران خواست هر چه زودتر محمد صدیق کبودوند و حدود ۹۰ روزنامه نگار دربند ایرانی را آزاد کند.
به گزارش بی بی سی، خانم نولاند در ابتدای جلسه مطبوعاتی روز پنجشنبه (۲۶ آوریل – هفتم اردیبهشت) گفت آقای کبودوند از سال ۲۰۰۷ به خاطر تهیه گزارش از شکنجه در زندان های ایران و نقض حقوق بشر در کردستان در زندان اوین به سر می برد و در سال ۲۰۰۸ به خاطر اقدام علیه امنیت ملی به ۱۱ سال زندان محکوم شده است.
او در ۳۰ بهمن سال گذشته توانست بعد از نزدیک به ۴ سال زندان بدون مرخصی، به دیدار فرزندش برود. آقای کبودوند پیش از دیدار فرزندش دست به اعتصاب غذا زده بود و مقامات ایران برای اینکه او بتواند با فرزندش دیدار کند، شرط گذاشته بودند که وی به اعتصاب غذای خود خاتمه دهد.
سازمان عفو بین الملل نیز روز جمعه ۲۸ بهمن (۱۷ فوریه) در اطلاعیه ای خواهان آزادی آقای کبودوند شده بود.
در این اطلاعیه آمده بود: “مقامات ایران باید هر چه سریعتر محمد صدیق کبودوند، روزنامه نگار و فعال حقوق بشر را از زندان آزاد کنند و به او اجازه دهند پسر ۲۲ ساله خود را که به شدت بیمار است، ببیند.”
پیش‌تر گزارش شده بود فرزند آقای کبودوند به سرطان مبتلاست.
پریناز باغبان حسنی، همسر آقای کبودوند نیز قبلا گفته بود خود آقای کبودوند هم از شرایط جسمانی خوبی برخوردار نیست و وی سه بار سکته ناقص قلبی و مغزی کرده است.
آقای کبودوند از زمستان سال ۱۳۸۲ نشریه “پیام مردم” را به دو زبان کردی و فارسی در تهران و استان‌های کردنشین ایران منتشر می‌کرد و در فروردین سال ۱۳۸۴ “سازمان حقوق بشر کردستان” را تشکیل داد.
او در سال‌های گذشته برنده چند جایزه بین‌المللی در زمینه حقوق بشر و روزنامه‌نگاری شده است.
آقای کبودوند در مراسم سال ۲۰۰۹ “جوایز مطبوعات بریتانیا” به عنوان “روزنامه‌نگار بین‌المللی سال” برگزیده شد و در زمستان سال ۱۳۸۷ نیز جایزه “هلمن–همت” سازمان دیده‌بان حقوق بشر به او داده شد.
همچنین سال گذشته تعدادی از نمایندگان پارلمان نروژ آقای کبودوند را به عنوان نامزد دریافت جایزه صلح نوبل به کمیته اهدا کننده این جایزه معرفی کرده بودند.
ویکتوریا نولاند در آستانه روز جهانی آزادی مطبوعات در سوم ماه مه، هر روز از یکی از روزنامه نگاران زندانی یاد می کند.

بانو جان ، خشونت همان زخمهای نادیده تو و هم جنسانت است !!

در بسیاری از کشورهای جهان ، خشونت نسبت به زنان جوامع آنها وجود دارد ؛ نوع این خشونت ها بستگی به طرز فکر مردان اجتماع آن سرزمین ها ، به ویژه دیدگاههای فرهنگی و قومی و مذهبی خانواده های زنان آن ممالک است . نگاه کردن به زن با عنوان ” جنس دوم ” نهایت تحقیر نمودن اوست ؛ چرا که ماجرا از همین جا آغاز می گردد .
هنگامی که در جدول کلمات متقاطع ، که در سالیان پیش حل کردن آن ، یکی از سرگرمی های متداول مردم دنیا بود ؛ واژه ” مرد ” را در پاسخ سؤآل ” جنس اول ؟ ” می نوشتند ! بدین ترتیب دروغ آشکاری را مطرح می کردند و ” زن ” را به عنوان جنس دوم در کلنی آدمها معین و معلوم می ساختند !
چنین نگرش توهین آمیزی حتی در ایران خودمان نیز به گستردگی سرزمین مان وجود داشت ؛ به استثناء آت کاری نداشته باشید که درمیان خانوارهای ایرانی ، افرادی بودند که برای زنان خانواده و فامیل و اجتماعشان احترام ویژه ای قائل می شدند ؛ این نمونه ها به ندرت در جامعه می باشند و حضورشان بر روشنفکری و تحصیل کرده بودن و انسانی عمل نمودن آنها دلالت داشت .
ولی چون اکثریت خانواده های ایرانی ، چه در روستاها و چه در شهرهای کوچک و بزرگ کشور ، از قائده نگاه جنس دومی به زنهای فامیلشان تبعیت می نمودند ؛ همواره مردان چنین خانواده هائی به خود حق می دادند ؛ که حقوق انسانی زنها را پایمال نمایند و در مورد ایشان از انجام دادن هیچ خشونتی فروگذاری نکنند !!
بعضی ها در ارتباط با امر خشونت نسبت به زنها ، در اشتباه فاحشی به سر می برند ؛ به پندار این دسته از مردم ، خشونت فقط در قاموس شکنجه های جسمی زنان و کتک زدن آنها خلاصه می شود ؛ حال آنکه اصلا چنین نیست و کتک زدن زنها ، در خفا یا در ملاء عام ، فقط یک نمونه از این خشونت هاست ؛ چرا که مردان فناتیک این خانواده ها ، نه تنها در دستها و زبانهایشان انگیزه آزار رساندن به زن وجود دارد ؛ بلکه در بیشتر مواقع در نگاهشان نیز خشونت هائی را نسبت به زنان دارند که آسیب آنها از صد شکنجه جسمی برای زنان بیشتر و آزار دهنده تر است !
خودتان به خوبی می دانید که خشونت ، همیشه چشم کبود و دندان شکسته و دماغ خونی نیست ؛ گاهی خشونت تحقیرهای آزار دهنده ای است ؛ که خاستگاه آن نگاه هائی می باشند که از چشمان مردان خانواده ، به مادران ، خواهران ، همسران و دختران خویش می اندازند ! این گونه از نگاه مردان ، انواع و حالات متفاوتی دارند ؛ ولی ماهیت همه آنها ابراز خشم نسبت به جنس دوم است و بس !!
نگاه مردی است که به یقه پائین آمده لباس زنی ، وقتی که خم شده و به او چای تعارف می کند ! نگاه برادری است به خواهرش ، وقتی که در یک میهمانی بلند خندیده باشد ! نگاه خشمگینانه پدری به دخترش است ، وقتی که در کوچه یا خیابان ، هنگام عبور از محله شان ، برحسب ادب به یکی از مردان همسایه احترام گذاشته و با او درود و بدرود گفته باشد ! نگاه خشمناک شوهری به همسرش است ، وقتی که زن در هنگام خریدن چیزی با فروشنده مرد آن مغازه ، یک خوش و بش معمولی نموده باشد ! نگاه تحقیرآمیز مرد همسایه به زن همسایه در کوچه و خیابان است ، وقتی که شب قبل و یا روز پیش ، صدای فریاد شوهر او را که زنش را کتک می زده شنیده باشد !
اینها و نمونه هائی دیگر ، نگاه هائی هستند که ما نمی بینیم و نمی دانیم که عواقب بعد از این نگاهها در باره زنهای آن خانواده ها چه خواهد بود و چه بر او خواهد گذشت ؟ در طول یک میهمانی ، در مسیر یک خیابان ، در خانه و در هر کجای دیگر که چنین نگاه هائی رد وبدل می شوند ؛ تحمل دردناک زنانی را که مورد چنین نگرشهای خشمگینانه ای واقع شده اند را در نظر داشته باشید . بدن کتک خورده یک زن ، بعد از یکی دو روز التیام می یابد و دردش خفیف میشود ؛ ولی زجر ناشی از آن نگاه خشونت بار ، تا مدتهای طولانی بر روح و روان زن سایه می افکند و مدام به شکنجه نمودن جانش می پردازد . زنهای این خانواده ها در هر نقش و پایگاهی که باشند ؛ مادر ، خواهر ، همسر یا دختر خانواده ، هرگز یک زندگی آرام و بدون شکنجه روحی ندارند ؛ حتی وقتی که هیچ مردی هم در خانه نیست ، این دسته از زنان باز هم در حال شکنجه شدن هستند !
اضطراب ناشی از نگاه خشن همسری ، که با نگاه خشونت آمیز خود به زنش نگریسته ، نگرانی از تنبیه شدن دختری به دست پدر یا برادرش ، که او را هنگام سلام واحوالپرسی کردن با مرد همسایه دیده اند ؛ و همه نمونه هائی که در بالا بیان گردید ؛ آسایش روحی و آرامش فکری آنان را مختل نموده ، و ایشان را برای تحمل کردن عواقب دردناک آن خشونت های غیر کلامی ، در آتش ناآرامی می سوزانند !
خشونت بی کلام ، انتظار متوحشانه زنی است ؛ که در مقابل چشمانش ، لحظات دردناکی را ترسیم می کند ؛ که پدر ، برادر ، همسر ، یا حتی پسرش می باشد ؛ که وقتی از بیرون به داخل خانه بازگردند ؛ با او چگونه رفتاری را خواهند داشت ؟
نماد روحی این خشونت ها در زنان ، نگرانی هائی هستند که آنان پیوسته با آنها دست به گریبانند ؛ بیهوده غمگین می باشند ، درحضور مرد کلافه اند ، انگار خودشان نیستند و در اثر تحقیرهای کلامی مرد ، همواره خویشتن را دست کم می گیرند و هزار عیب برای خودشان می تراشند ! سپس همین ترسهای دائمی ، از این زنان مورد ستم واقع شده ، موجوداتی می سازند که دائم حس کم و بد و نازیبا و نالایق بودن ، همه وجودشان را پر می نماید ؛ تا جائی که خودش هم خویشتن را ، چاق و بداندام ، زشت و نازیبا ، بی سلیقه و عاری از فنون خانه داری ، بی سواد و برخاسته از یک خانواده سطح پائین ، دارای فامیل بی کمال ، ولخرج و ندانم بکار ، و دهها عیب و حقارت دیگر که از مردش شنیده و در اثر تکرار ، ملکه ی ذهن خودش نیز می گردد !
بانو جان ، خشونت بی کلام ، همان زخمهای نادیده بر اندام و روح و روان تو و هم جنسان توست ؛ که در اثر بها ندادن به خودت کسب نموده ای . یکی از راههای قائل شدن منزلت برای خویش ، پر نمودن دستهای خالی خودت است ؛ آنها را با مطالعه و افزودن بر آگاهی هایت مملو از دانائی کن ، تا بدانی آن موجودی که تو را از او می ترسانند ؛ دست پرورده زنی ناآگاه مانند خودت بوده ، که مسیر دانش اندوزی هایش ، بین آشپزخانه و اتاق خواب بوده است ! جاهائی که به او یاد داده بودند ، که جز به شکم و زیر شکم شوهرش ، به هیچ چیز دیگری نیندیشد !! حتی اگر مغز خودش همواره از خوراک مناسب جهت رشد و افزایش دانائی و آگاهی اش تهی بماند !!

گزارش مجید دری، فعال دانشجویی زندانی، از زندان بهبهان

به گزارش خبرنامه از کمیته گزارشگران حقوق بشر; مجید دری، فعال دانشجویی دربند که هم‌اکنون حدود سه سال است در زندان به سر می‌برد و از سوی دادگاه به تحمل ۶ سال حبس تعزیری محکوم شده است، به گفتگو با یکی از مجرمان سابقه‌دار در زندان پرداخته و حاصل این گفتگو را در گزارشی به خارج از زندان فرستاده است.
متن این گزارش به شرح زیر است:
اگرچه تحمل حبس در زندانی که تفکیک جرایم در آن صورت نگرفته باشد، بسیار سخت و گاه طاقت‌فرساست و حکم تبعید؛ ناعادلانه و تلافی‌جویانه‌ترین اقدامی‌ست که یک حکومت می‌تواند با مخالفین خود انجام دهد و نفرین لحظه لحظه فرد و خانواده و دوستان تبعیدی را بدرقه راه عاملان و خانواده‌هایشان خواهد کرد، اما نکته‌ای که می توان به عنوان فرصت از آن بهره برد همانا ارتباط با جرایم گوناگون از قتل و تجاوز به عنف و قاچاق و سرقت و کلاهبرداری و .. با احکام متفاوت از اعدام تا مدت کمی بازداشت است.
چندی پیش در هواخوری زندان قدم می‌زدم. یکی از زندانیان که جرمش دزدی ( به کرات) است و وجهه‌ی شرارت‌باری در زندان دارد، ه‌مقدم شد و به زبان خودش چیزهایی گفت که شنیدنش هم تاسف‌بار است و هم تأمل‌برانگیز که نقل به مضمون می‌کنم:
” خانواده‌ام-اگر بشود نامش را خانواده گذاشت- از قشر ضعیف بودند. پدرم کارگری ساده بود و هیچ‌وقت نمی‌توانست نیازهای ما را حتی در کمترین سطح برآورده کند. به دلیل عدم توانایی مالی نتوانستم درس بخوانم و ترک تحصیل کردم و به کار مشغول شدم. سنم پایین بود. از دست‌فروشی تا شاگردی، اما حقوق بسیار کمی می‌گرفتم. پس از مدتی با چند نفر آشنا شدم و یواش یواش به راه خلاف کشانده شدم. پس از چند بار دزدی دستگیر شدم و به زندان آمدم. در زندان تصمیم گرفتم دیگر طرف خلاف نروم. اما مگر می‌شد؟ هیچ‌کاری پیدا نکردم. دوباره ارتباطاتم با افراد ناباب افزایش یافت و دوباره به مسیر خلاف افتادم. خب! تو جای من بودی چکار می‌کردی؟ خرج داشتم. خانواده‌ام نمی‌توانستند هیچ حمایتی از من بکنند. کار نداشتم. شب‌نشینی‌هایم افزایش یافت. این‌طرف و آن‌طرف رفتن. دعوا، مواد، مشروب و این ادامه داشت تا حالا که برای چندمین بار اینجا هستم. الان هم می‌گویم. اگر باز آزاد شوم چاره‌ای ندارم جز دزدی، هیچ‌کس به من کار نمی‌دهد، اصلا کاری نیست که به من بدهند. یک سوال دارم اگر من می‌توانستم جایی مشغول به کار شوم و ماهانه ۴۰۰- ۵۰۰ هزارتومان تومن بگیرم، آیا دست به خلاف می‌زدم؟ اصلا طرف خلاف می‌رفتم؟ صبح می‌رفتم سر کار و عصر خسته و کوفته می‌آمدم. تازه اگر درآمدی داشتم که می‌توانستم روی آن حساب باز کنم. ازدواج می‌کردم و … اما حالا چی ؟! ۳۵-۶ سالمه و هیچی ندارم. تو بگو من چکار کنم؟!”
نکاتی چند در گفته‌های ساده و البته صادقانه‌ی این ” سارق” مستتر است. نوستالژی ما همیشه این بوده که دزدها افرادی قوی‌هیکل با سبیل‌های از بناگوش در رفته‌اند؟ این نوستالژی با دیدن افرادی در زندان کاملا فرو می‌ریزد و تازه می‌فهمی که این دزدها از جنس و نوع خودمان هستند با تفاوت‌هایی، درست است که هرکس ترک تحصیل کرد و خانواده‌اش از نظر مالی و فرهنگی ضعیف بودند، قرار نیست به سمت خلاف برود اما نکته‌ی حائز اهمیت این است که حال، ما با قشری این چنینی طرفیم، چه باید بکنیم؟
نکته دیگر اینکه آیا فراهم آوردن کار جز وظایف دولت نیست؟ نه فقط در آمار بلکه در واقعیت؟ اینکه ما وام می‌دهیم تا گاو و گوسفند بخرید و بچرانید و گذران زندگی و رفع بیکاری کنید، شد راهکار؟
و اما نکته سوم اینکه افراد با ورود به زندان سابقه‌دار می‌شوند و این سوء‌سابقه بازگشتشان به جامعه را به شدت دچار مشکل می‌کند و این معضل تا آخر عمر همراه فرد می‌ماند و گاهی این راندگی باعث بازگشت فرد به اعمال خلاف می‌شود. آیا نباید این افراد تحت نظر مشاور قرار بگیرند، دلایل و ارتکاب به جرمشان مورد بررسی قرار گیرد؟ آیا صرف آفزایش زندان‌ها و زندانیان مشکلات جامعه را حل می‌کند؟
با زور و تهدید و حبس می‌توان جلوی این امر را گرفت؟
” تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل”
مجید دری/ زندان فجر بهبهان/ بهار ۹۱

بازداشت ذبیح الله باقری، فعال کارگری اصفهان

به گزارش خبرنامه ملّی ایرانیان از کمیته گزارشگران حقوق بشر; در آستانه روز جهانی کارگر، و درحالیکه فعالان کارگری ایران همچنان از امکان برگزاری مراسم بزرگداشت روز خود محروم هستند، یک فعال کارگری دیگر در اصفهان بازداشت شد.
منابع خبری گزارش داده اند که ذبیح الله باقری، فعال کارگری فولاد مبارکه اصفهان، بعد از ظهر روز سه شنبه پنجم اردیبهشت ماه ۹۱، در حال خروج از کارخانه، ابتدا توسط حراست احضار و بعد از آن همراه با سه مامور لباس شخصی به محلی نامعلوم منتقل گردید.
بر اساس این گزارش، باقری طی ماههای اخیر، در جریان برگزاری تحصن اعتراضی گروهی از کارگران این واحد بزرگ صنعتی به عدم پرداخت حقوق و مزایای معوقه خود، همراه با دو تن دیگر از کارگران مورد احضار حراست و توبیخ و تهدید قرار گرفته بود.
هنوز از دلیل دستگیری، محل بازداشت و همچنین سرنوشت این فعال کارگری خبری منتشر نشده است.
ذبیح الله باقری، در جریان مراسم ختم مرحوم آیت الله منتظری در سال ۸۸ نیز چند روزی در بازداشت به سر برده بود.
طی روزهای اخیر، و در آستانه روز جهانی کارگر، درحالیکه فعالان کارگری و سندیکایی قصد برگزاری مراسم ویژۀ خود را داشتند، مقامات دولتی و امنیتی، از صدور هرگونه مجوز برای آنها تا کنون خودداری کرده اند.

گزارشی از وضعیت وخیم بهداشتی، درمانی دراویش گنابادی در زندان های سراسر کشور

گزارش ها حاکی از وضیعت وخیم بهداشتی و درمانی دارویش در سراسر زندان های کشور است به طوری که این افراد از حداقل امکانات درمانی و حتی امکان معاینه توسط پزشک متخصص محروم هستند. جزئیات وضعیت نامناسب جسمانی دراویش زندانی به شرح زیر است:
حمید مرادی از مدیران سایت مجذوبان، از ۱۳ شهریور سال ۹۰ در زندان به سر می برد ، وی که سابقه بیماری قلبی داشته در حدود شش ماه پیش، هنگامی که در سلول انفرادی زندان و تحت فشار بازجویی های طولانی قرار داشت، دچار حمله قلبی شده و به بیمارستان منتقل می شود، او بیش از یک ماه است که به شدت به درد کلیه نیز دچار شده و با وجود پیگری ها و درخواست های مکرر هنوز امکان معاینه و درمان توسط مراکز مجهز برای وی فراهم نشده و همچنان از درد کلیه رنج می برد. به علاوه ، بیماری قلبی او نیز شدت پیدا کرده و با وجود تایید پزشک زندان مبنی بر نیاز جدی وی به آنژیوگرافی قلب و اقدام خانواده وی برای گرفتن وقت عمل آنژیوگرافی ، همچنان اعزام وی به بیمارستان صورت نگرفته است و این قبیل خطرات جدی جانی، از سوی مسولین زندان نادیده گرفته می شود.
مصطفی دانشجو که وی نزدیک به یک سال است که در زندان سپری می کند و دارای سابقه بیماری تنفسی و آسم نیز می باشد ، مدت یک ماه است که دچار عفونت کلیه شده ولی با پیگری و مراجعه به بهداری زندان چیزی جز مسکن نصیب وی نشده تا اینکه در روز ۵ شنبه ۳۱ اردیبهشت در اثر ضعف و حمله آسمی شدید وی را به بیمارستان منتقل می کنند ، پزشک متخصص با معاینه وی فورا دستور اسکن و آزمایشات کلیه را نیز می دهد اما باز هم به علت عدم هماهنگی و توجه مسئولین زندان این آزمایشات به درستی انجام نمی شود. در حالی که خطر حمله آسمی برای ایشان همچنان محتمل است.
رضا انتصاری که وی خبرنگار و از اعضای سایت مجذوبان می باشد، در تاریخ ۱۳ شهریور سال ۹۰ در اثر هجوم نیروهای اطلاعات و لباس شخصی به دفتر سایت بازداشت شد که در جریان این هجوم، وی از ناحیه دست دچار آسیب جدی شد و انگشت وی با اینکه یک بار در بیمارستان بقیه الله مورد عمل جراحی قرار گرفت اما به علت عدم همکاری مسئولین زندان فیزوتراپی های تجویز شده صورت نگرفت از ناحیه مفصل خم نمی شود و به تایید پزشک بهداری زندان نیاز به عمل جراحی مجدد دارد، اما همچنان با وجود اینکه دو بار وقت عمل توسط خانواده وی گرفته شد اما اقدامی برای اعزام وی به بیمارستان نشده و او همچنان از درد ناحیه دست رنج می برد.
امیر اسلامی از وکلای دراویش گنابادی که در شهریور ماه سال گذشته در پی جریانات کوار بازداشت شد نیز در روز چهارشنبه مورخ ۳۰ اردیبهشت در اثر حمله قلبی روانه بیمارستان شد. وی قبلا نیز سابقه بیماری قلبی داشته و تحت نظر پزشک متخصص دارو مصرف می کرده است اما بی توجهی ها و عدم رسیدگی پزشکی در زندان منجر به تشدید بیماری وی شد. لازم به یاد آوری است که وی سال گذشته مدت بیش از دو ماه را در سلول انفرادی گذراند و در انجا نیز به علت شرایط سخت و فشار شدید بازجویی به حمله قلبی دچار شد و به بیمارستان منتقل شد. هم اکنون نیز حال وی مساعد نیست.
در عادل آباد شیراز نیز وضع دراویش گنابادی بهتر از اوین تهران نیست.
آقای صالح مرادی بیش از هفت ماه است در پی حمله جمعی از نیروهای خودسر و لباس شخصی به دراویش شهرستان کوار بازداشت شده است، پس از طی مراحل بازجویی هم اکنون در زندان عادل آباد شیراز محبوس است، وی بیش از شش ماه است که مکررا به علت درد و آسیب گردن و شانه ها تقاضای معاینه توسط پزشک کرده و اقدامات خانواده ایشان نیز در این مورد به نتیجه نرسیده است. گفتنی است آسیب و درد گردن و شانه ی وی، بعد از اعزام از پلاک ۱۰۰ شیراز و بازجویی ها شدت پیدا کرده که نشان می دهد این آسیب ناشی از فشار های فیزیکی دوران بازجویی می باشد.
کاظم دهقان از دراویش گنابادی ساکن کوار که نزدیک به ۳ ماه است در زندان عادل آباد شیراز بسر می برد و سابقه بیماری قلبی نیز داشته بارها طی تماس با خانواده خویش از عدم رسیدگی پزشکی خبر داده است. و اقدامات خانواده وی نیز تا کنون بی ثمر بوده است لازم به یاد آوری است که ایشان از سوی اداره اطلاعات متهم به محاربه و فساد فی الارض شده که این اتهام واهی و بی اساس باعث اعمال فشار روحی بیشتری نیز به ایشان می شود که با توجه به وضعیت جسمی ایشان خطرناک می باشد.
کسری نوری نیز پس از آزادی از زندان عادل آباد در اسفند سال گذشته؛در طی مصاحبه ایی در مورد وضعیت نامناسب بهداشتی زندان عادل آباد، آن را اسف بار توصیف کرد، بلافاصله بعد از این مصاحبه بازداشت و هم اکنون مدت بیش از یک ماه است که به اتهام مصاحبه با رادیو های بیگانه در زندان به سر می برد.
این قبیل موارد که نشان دهنده نقض حقوق شهروندی است بی شمار است و بی شک مسئولیت هر حادثه جانی متوجه مسئولان زندان می باشد که با بی توجهی کمترین امکانات بهداشتی و درمانی را نیز از زندانیان سلب می کنند. آن هم در حالی که تمام هزینه های درمانی را زندانی متحمل می شود دیگر چه بهانه ایی برای این اهمال باقی می ماند؟

لزوم مجوز نماز خواندن برای دراویش زندانی عادل آباد و ادامه تبلیغات سوء علیه عرفان و تصوف

به گزارش خبرنامه ملّی ایرانیان از مجذوبان نور؛ آقایان صالح مرادی، کاظم دهقان و حمید آرایش که طی روزهای گذشته به بند سبز جوانان عادل آباد منتقل شده بودند به علت برگزاری نماز صبح، بدون مجوز(!) توبیخ شده و به بندهای جداگانه انتقال داده شدند که در این میان حمید آرایش و کاظم دهقان به بند ۱۰ وصالح مرادی هم به بند ۱۱ زندان عادل آباد منتقل شدند.
جای بسی تاسف است ، با وجود آنکه حاکمیت فعلی داعیه اسلامی بودن را دارد، دراویش گنابادی برای انجام فریضه نماز ملزوم به معرفی خود به حفاظت اطلاعات زندان و دریافت مجوز برای خواندن نماز می باشند.
همچنین درراستای تبلیغات سوء علیه عرفان و تصوف، آقای خرسندی امام جمعه سروستان در خطبه‌های نماز جمعه هفته گذشته خود یاد آور شده بود که سراغ مشروب و زنا رفتن بهتر از درویشی است.قبلا هم امام جمعه سروستان نه تنها دراویش این شهرستان را به برخورد فیزیکی تهدید کرده بود، بلکه با خط و نشان کشیدن برای نیروی انتظامی، اظهار داشته بود که در صورت عدم برخورد این نیرو با دراویش، خود وارد عمل خواهند شد

فیلم‌های «دو هفته کارگردانان» جشنواره‌ی کن اعلام شدند ; «یک خانواده‌ی محترم» نامزد دوربین طلا

فیلم‌های بخش «دو هفته کارگردانان» جشنواره‌ی فیلم کن درحالی اعلام شدند که تنها نماینده‌ی سینمای ایران نامزد جایزه‌ی دوربین طلا شده است.
به گزارش خبرنامه ملّی ایرانیان از رسانه های درون مرزی، برگزارکنندگان شصت‌وپنجمین جشنواره‌ی فیلم کن روز گذشته ۲۱ فیلم بلند و ۱۰ فیلم کوتاه را برای حضور در بخش دو هفته کارگردانان اعلام کردند.
طبق اعلام قبلی، فیلم «یک خانواده‌ی محترم» از ایران ساخته‌ی «مسعود بخشی» در بخش دو هفته کارگردانان جشنواره‌ی کن حضور دارد. این فیلم همچنین یکی از نامزدهای جایزه‌ی دوربین طلای جشنواره کن است.
این فیلم روایتگر داستانی جذاب و درامی خانوادگی است که با نگاهی به داستان هابیل و قابیل، در بستر اتفاقات و حوادث بعد از انقلاب مخصوصاً آزادی خرمشهر، به تصویر شرایط و دیدگاه‌های شخصیت‌های داستان، در حال حاضر می‌پردازد.
بخش دوربین طلای جشنواره کن در سال ۱۹۷۸ راه‌اندازی شد که به بهترین فیلم اول یک کارگردان حاضر در بخش رقابتی، دوهفته کارگردانان و هفته منتقدین اعطا می‌شود.
به گزارش ورایتی، بخش دو هفته کارگردانان جشنواره‌ی کن روز ۱۷ می با نمایش فیلم «ما و من» ساخته‌ی «میشل گوندری» از آمریکا آغاز خواهد شد و فیلم «کامیل باز می‌گردد» از فرانسه ساخته «نوئمی لووسکی» روز ۲۷ می پایان بخش این بخش از جشنواره کن خواهد بود.
این بخش غیررقابتی جشنواره‌ی کن که در سال ۱۹۶۹ و یک سال پس از اعتراضات دانشجویی در فرانسه راه‌اندازی شد، امسال «ادواردو واین تروپ» را بر صندلی ریاست هیات‌داوران خواهد دید.
از جمله فیلم‌های حاضر در بخش دو هفته کارگردانان جشنواره‌ی کن می‌توان به فیلم «سه» از اروگوئه، «پادشاه خوک‌ها» از کره‌جنوبی، «تفریحات خطرناک» از چین، «ارنست و سلستین» از فرانسه، «فوگو» از کانادا،‌ «دارودسته‌های واسیپور» از هند، «نوزاد پنهان» از آرژانتین، «خیر» از شیلی، «عملیات آزادسازی» از سوئیس، «اتاق شماره ۲۳۷» از آمریکا، «عقب بایست» از فرانسه و «رویا و سکوت» از اسپانیا اشاره کرد.
شصت‌وپنجمین جشنواره‌ی فیلم کن به عنوان معتبرترین رویداد سینمایی جهان طی روزهای ۱۶ تا ۲۷ می (۲۷ اردیبهشت تا ۷ خرداد) برگزار خواهد شد. امسال «نانی مورتی»، کارگردان سرشناس ایتالیایی رییس هیات‌داوران بخش بین‌الملل برای اعطای نخل طلا خواهد بود. وی در سال ۲۰۰۱ با فیلم «اتاق پسر» جایزه نخل طلا و فیپرشی را از کن گرفت.
امسال فیلم «قلمروی طلوع‌ ماه» ساخته‌ی «وس اندرسون» در افتتاحیه‌ی جشنواره‌ی کن نمایش خواهد یافت. این فیلم با نقش‌آفرینی «بروس ویلیس»، «تیلدا سوئینتون» و «بیل مورای» داستان زوج جوانی است که از محل زندگی‌شان متواری می‌شوند و ساکنان محلی را وامی‌دارند تا به دنبال آنها بگردند. «قلمروی طلوع ماه» محصول کمپانی فوکوس است که فیلم‌نامه‌ی آن را «وس اندرسون» به همراه «رومن کوپولا» نوشته است.

ضرب و شتم دو دانشجوی دختر دانشگاه آزاد رودهن توسط انتظامات

دو دانشجوی دختر و یک دانشجوی پسر دانشگاه آزاد رودهن به دلیل آنچه انتظامات دانشگاه آزاد رودهن آن را پوشش نامناسب ذکر کرده است مورد ضرب و شتم شدید و توهین قرار گرفتند.
به گزارش خبرنامه ملّی ایرانیان از سحام؛ از روز شنبه، دوم اردیبهشت ماه ۱۳۹۱ در دانشگاه آزاد رودهن به دستور رئیس این واحد دانشگاهی “غلامحسین حیدری” بدون اطلاع قبلی ورودی های خانم ها و آقایان از یکدیگر جدا شد و از ورود دانشجویان بدون همراه داشتن کارت دانشجویی و یا برگه ی پرینت انتخاب واحد جلوگیری به عمل آمد و نیرو های انتظامات و حراست با رفتاری بسیار توهین آمیز مانع ورود دانشجویان به بهانه نامناسب بودن پوشش ظاهری آن ها شدند.
بنا به این گزارش، تعدادی از دانشجویان علی رغم پیمودن مسیر طولانی از شهر تهران تا شهر رودهن نتوانستند به دانشگاه وارد شوند و بر سر کلاس های درس خود حاضر شوند. در کنار سر در اصلی دانشگاه که پیش از این دانشجویان و اساتید از آن رفت و آمد می کردند اطلاعیه بزرگی نصب شده است که در آن الگوهای رفتاری و الگوهای پوشش برای دختران و پسران دانشجو ذکر شده است.
در همین حال، اطلاعیه های تهدید آمیز و محدود کننده مشابهی نیز در نقاط مختلف دانشگاه نصب شده است. در کنار سر در اصلی و وروی بزرگ دانشگاه که اکنون با نصب میله های سیاه رنگی آن را مسدود کرده اند؛ دو اتاقک قرار داده شده است که مملو از عوامل انتظامات است که دختران و پسران دانشجو برای ورود به دانشگاه می بایست از آن عبور کنند. نیروهای انتظامات مستقر در اتاقک آقایان در پاسخ به پرسش و اعتراض دانشجویان و اینکه چرا این برخورد ها ناگهانی و بدون اطلاع رسانی قبلی انجام شده است و در مواردی غیر قانونی است عنوان داشته اند:«ما خودمون قانونیم! قانون ماییم!اگر گفتیم فردا لخت باید بیاین لخت باید بیاین! …»
از سوی دیگر، وضع قوانین محدود کننده ی جدید حتی به پارکینگ دانشجویان نیز کشیده است که دانشجویان آنرا اقدامی توهین آمیر قلمداد می کنند.
بر اساس این گزارش، عوامل انتظامات در اتفاقی نادر اقدام به بازرسی بدنی و تفتیش کیف و وسایل دانشجویان می نمایند؛ که این امر بیش از هرچیز موجب خشم و اعتراض دانشجویان می شود. در این حین و در حدود ساعت یازده صبح روز شنبه دوم اردیبهشت، یکی از عوامل انتظامات سیلی محکمی به صورت یکی از دانشجویان پسر می زند و با حرکتی توهین آمیز وی را از دانشگاه به بیرون می برد و در خارج از محیط دانشگاه به شدت مورد ضرب و شتم قرار می دهد و سپس توسط انتظامات به حراست دانشگاه انتقال داده می شود و به بهانه های واهی برای وی پرونده سازی صورت می گیرد. یکی از مهره های کلیدی انتظامات فردی موسوم به “شهاب” است که در بین دانشجویان به سخت گیری و فحاشی شناخته می شود، از مسببان اصلی ضرب و شتم دانشجویان و بازرسی های بدنی توهین آمیز بوده است.
مجروح شدن دانشجوی دختر
این گزارش می افزاید: روز دوشنبه چهارم اردیبهشت ماه نیز، از ورود یک دانشجوی دختر به دانشگاه به خاطر آنچه آرایش نامناسب از سوی انتظامات دانشگاه عنوان می شود، ممانعت به عمل می آید؛ که این اقدام با اعتراض این دانشجوی دختر همراه می شود و عوامل انتظامات دانشگاه آزاد رودهن شروع به فحاشی به وی و هل دادن وی میکنند. سپس او را با حالتی زننده و با ضربه ای محکم از دانشگاه به بیرون هل می دهند که موجب برخورد شدید وی با زمین و صدمه دیدن این دانشجو می شود.
همچنین روز سه شنبه پنجم اردیبهشت ماه، نیز کشمکش و درگیری شدید لفظی دیگری بین یکی دیگر از دانشجویان دختر با یکی از عوامل انتظامات زن این واحد دانشگاهی روی داد که طی این برخورد، انتظامات خانم ها اقدام به فحاشی می کند و دانشجوی دختر به زمین می خورد و یکی از نیروهای انتظامات خانم ها ضرباتی را به پای این دانشجو وارد میکند.
یکی از عوامل انتظامات خانم ها به نام”ج” که با دانشجویان دختر به شدت توهین آمیز رفتار می کند؛ در این برخورد صورت گرفته دخیل بوده است. این اقدامات حراست و انتظامات دانشگاه که مستقیما زیر نظر رئیس این واحد دانشگاهی انجام می پذیرد؛ حتی موجبات نارضایتی و اعتراض برخی از اساتید را نیز فراهم اورده است. که از آن جمله می توان به تنش لفظی صورت گرفته بین یکی از اساتید با عوامل حراست در ساختمان مرکزی این دانشگاه اشاره کرد.
در سال ۸۸ “پاشا ع” مسئول حراست این دانشگاه به همراه دو تن از همکارانش به نام های “ا” و “ع” با هماهنگی با نیروهای انتظامی ماشین گشت ارشاد در مقابل در ورودی دانشگاه آزاد رودهن مستقر کرده و اقدام به بازداشت دانشجویان می کردند.
قابل ذکر است که در سال های اخیر در این واحد دانشگاهی صدها دانشجو به خاطر نوع پوششان به کمیته انضباطی احضار شده و با احکام محرومیت از تحصیل مواجه شده اند.
ضرب وشتم دانشجویان دختر در محیط داخل دانشگاه و یا حتی خارج از دانشگاه آزاد واحد رودهن توسط نیروهای حراست و انتظامات امر تازه ای نیست. پیش از این نیز در اواخر مهرماه سال۱۳۸۷ در ماجرای مشابهی یکی از دانشجویان دختر که به بازرسی بدنی و تفتیش کیف و وسایل خود توسط یکی ازکارمندان زن این واحد دانشگاهی معترض شده بود در خارج از محیط دانشگاه تواسط ماموران مرد انتظامات مورد توهین و ضرب و شتم و تماس های مکرر بدنی قرار گرفته بود که ریاست کنونی دانشگاه که آن زمان نیز بر همین صندلی تکیه داشت ضمن ابراز امیدواری از عدم تکرار این وقایع در آینده به خبرنگاران گفته بود:« با عاملان حادثه دانشگاه رودهن قاطعانه برخورد کردیم.» دانشجویان معترض معتقدند که اولا: اگر آن موقع با عوامل ضرب و شتم دانشجویان برخورد می شد امروز شاهد تکرار این وقایع تلخ نبودیم و ثانیا نمی توان از کنار نقش محوری رئیس این واحد دانشگاهی در اعمال محدودیت ها و برخورد های صورت گرفته به آسانی گذشت.

فکر می‌کنید شما و اربابان تان و دیگر استبدادیان تا کی می توانید به این اعمال جنایت کارانه ادامه دهید؟(دکتر محمد ملکی)

بسم الحق
سخنی دوباره با «داد»ستان دادگاه انقلاب اسلامی تهران
آقایان، از خشم مردم بترسید

نمیدانم وقتی آقای «داد»ستان دادگاه‌های انقلاب اسلامی تهران خبر دستگیری خانم نرگس محمدی را در شهر زنجان و در خانه پدری بوسیله مامورین اطلاعات شنید یا خواند چه احساسی داشت . طبیعی است هر انسانی که یک جو از انسانیت بو برده باشد وقتی خبردار می شود که به خانه یک مادر بیمار رفته و او را در حضور مادر پیر و دو فرزند خردسالش دستگیر کرده‌اند دچار چه حالتی می‌شود . راستی آقای دادستان به شما چه احساسی دست داد ؟ حتما احساس پیروزی! که حکومت توانسته درچنین فتح المبینی پیروز گردد!
یک لحظه از خود سئوال کرده‌اید که این پیروزی است یا منتهای جبن و وحشت. شما مدعی هستید در یک نظام قدرتمند! انجام وظیفه می‌کنید پس چگونه است که از یک مادر بیمار که شوهرش برخلاف میلش مجبور شده برای فرار از ظلم و شقاوت نظام ولایی زن و بچه ها را رها کرده و به یک کشور بیگانه «هجرت» کند، آن قدر می‌ترسید که اورا در زنجان دستگیر می‌کنید و بلافاصله به زندان اوین منتقل می نمائید؟
آقای «داد»ستان به راستی نرگس محمدی‌ها چه کرده‌اند که سزاوار این چنین رفتار وحشیانه مامورین شما باشند؟ به زعم شما نرگس محمدی یک چریک مسلح بود یا یک مدافع حقوق بشر که بارها مخالفت خود را با هرگونه مبارزه ی خشونت آمیز اعلام کرده بود؟ شما و همپالکی های تان در قوه قضائیه و وزارت اطلاعات و دیگر ارگانهای اطلاعاتی نشان داده اید که دشمن آزادی هستید و هیچ گونه نقد و مخالفتی را از سوی هیچ کس برنمی‌تابید و در اتهام زنی به هر دگر اندیشی از هیچ دروغ و پرونده سازی ابا ندارید . فکر می‌کنید شما و اربابان تان و دیگر استبدادیان تا کی می توانید به این اعمال جنایت کارانه ادامه دهید؟
در یادداشت قبلی (اسفند۹۰) خطاب به شما نوشتم “پرسش من این است که به عقیده ی شما در یک جامعه مدنی و در قرن بیست و یکم وظیفه ی یک دادستان چیست ؟ جز اینکه “داد” مردم را از “بی داد” گران بستاند ؟ شما هنگامی به این سمت منتصب شدید که اتفاقا مصادف با بی دادهای بسیار از سوی حاکمیت بود، از جمله کشتار ده ها نفر در تظاهرات اعتراضی به کودتای انتخاباتی سال ۸۸ و ۲۵ بهمن ۸۹ و زندانی و شکنجه شدن صدها نفر بعد از این حوادث، کشتار در زندان‌ها ، شهادت مظلومانه ی هاله سحابی و هدی صابر و… . راستی بگوئید آقای “داد“ستان، داد کدام خانواده دادخواه را از بیدادگران ستانده‌اید ؟
شما می دانید نداها و سهراب ها و مختاری‌ها به دست چه کسانی شهید شدند . شما می دانید مامورین وزارت اطلاعات چگونه هاله را در تشیع پیکر پدرش مهندس سحابی کشتند و شما می‌دانید در زندان اوین چه کسانی هدی صابر را شهید کردند؟ شما می دانید در زندان‌های کهریزک و قرچک ورامین چه گذشت، بنابراین وظیفه شما “داد“ستانی است از بیدادیان نه تهدید مردم به خاطر اظهارنظر و تبلیغ عقیده” .
آقای دادستان دادگاه‌های انقلاب اسلامی تهران ، شما دو ماه پس از نوشتن این یادداشت نه تنها کاری انجام ندادید که نرگس محمدی را به زندان فرستادید. همسرش تقی رحمانی را وادار به مهاجرت کردید. بچه‌های بی گناه این زن و شوهر را ویلان نمودید. حکم های سنگین برای وکلای دادگستری از جمله جناب سلطانی صادر کردید و احضاریه برای به زندان کشیدن پیرمردی ۸۱ ساله و مریض (دکتر ابراهیم یزدی) فرستادید و ده ها عمل خلاف و مخالف عدالت و آزادی دیگر.
آقای دادستان می دانیم شما و قاضی‌هایتان و قضائیه تان هیچ کاره‌اید و دستور از بالا میگیرید و اطاعت «امر» می‌کنید ولی هشیار باشید که فردا این شما هستید که باید جوابگو باشید. به تاریخ بنگرید و از سرنوشت دیگران عبرت بگیرید .
بس کنید. ۳۳ سال کشور عزیزمان ایران را تبدیل به یک سرزمین سوخته نموده‌اید. به اطرافتان بنگرید آیا جز فساد ، دزدی ، دروغ ، اعتیاد و فحشاء و دشمنی چیزی می‌بینید؟ مطمئن باشید بهار آزادی مردم ایران نزدیک است و پشیمانی حاکمان ظلم و جور خیلی دیر .
سلام به زندانیان سیاسی ، ننگ براستبدادیان
درود بر نرگس ها، شیر زنان آزادی ستان
دکتر محمدملکی، اردیبهشت ۱۳۹۱

آسوشیتدپرس؛ حاکم شارجه تهدید می کند و می گوید: دستور می دهم یک کشتی به جزایر سه گانه برود و بیاید!

آسوشیتدپرس نوشت: سلطان القاسمی حکام یکی از شیخ نشین های امارات، ایران را به طور تکان دهنده ای تهدید کرد!

به گزارش خبرنامه ملّی ایرانیان از رسانه های درون مرزی، شیخ سلطان بن محمد القاسمی، حاکم شارجه با طرح این تهدید، گفت: “قول می دهم که دستور دهم که یک کشتی به جزایر سه گانه امارات سفر کند و بازگردد”
سلطان القاسمی در پاسخ به یک بیننده تلویزیونی که گفته بود ، “هیچ راه سیاسی برای بازگرداندن جزایر وجود ندارد”؛ گفت: قایقی که می خواهم بفرستم بسیار سریع و امن خواهد بود!”
وی افزود: “این قایق استاندارهای بین المللی را خواهد داشت!”

۱۳۹۱ اردیبهشت ۶, چهارشنبه

دستگیری نرگس محمدی را محکوم می‌کنیم

به گزارش خبرنامه از گزارش‌گران بدون مرز، دستگیری نرگس محمدی روزنامه‌نگار و سخنگوی کانون مدافعان حقوق بشر را محکوم می‌کند. وی در تاریخ دوم اردیبهشت در شهر زنجان بازداشت و به زندان اوین منتقل شده است. در همین روز دولت جمهوری اسلامی متن مقررات جدید برای “ساماندهی فعالیت‌ها، ایجاد تسهیلات و نظارت بیشتر بر کار خبرگزاری‌ها و نشریات الکترونیکی” را منتشر کرد.
٢ اردیبهشت ١٣٩١،نرگس محمدی پس از احضار به اداره‌ی وزارت اطلاعات زنجان بازداشت و سپس به زندان اوین در تهران انتقال یافت. همکار شیرین عبادی برنده جایزه صلح نوبل ٢٠٠٣ ، پیش از این نیز بارها احضار و بازداشت شده بود، آخرین بار از ٢٠ خرداد تا ١١ تیرماه ١٣٨٩ را در زندان بسر برده بود که در مدت بازداشت بر اثر شوک عصبی، به شدت بیمار شد. در شهریور ماه همان سال از سوی شعبه ٢٨ دادگاه انقلاب تهران برای “اجتماع و تبانی علیه امنیت کشور، عضویت در کانون مدافعان حقوق بشر و فعالیت تبلیغی علیه نظام جمهوری اسلامی ایران»، به ۱۱ سال زندان محکوم شد که این حکم در اسفندماه ١٣٩٠ به شش سال کاهش یافت.
تقی رحمانی به گزارش‌گران بدون مرز اعلام کرد که نسبت به دستگیری و وضعیت سلامت همسرش نرگس محمدی نگران است. وی خود نیز از قربانیان ازار و اذیت قضایی و بازداشت‌های خودسرانه جمهوری اسلامی است. این روزنامه‌نگار که بیش از چهارده سال از عمر ۵٢ ساله خود را در زندان سپری کرده است، در اواخر سال گذشته مجبور به ترک کشور شد.
از سوی دیگر دولت جمهوری اسلامی در تاریخ ٢ اردیبهشت متن مصوبه‌ی جلسه هیات وزیران در باره “مقررات آئین نامه اجرایی قانون مطبوعات” منتشر کرد. هدف این “مقررات ساماندهی فعالیت‌ها، ایجاد تسهیلات و نظارت بیشتر بر کار خبرگزاریها و نشریات الکترونیکی” اعلام شده است. بنا بر ماده ٣٨ این ائین نامه : ” درج منابع اخبار در خبرگزاری الزامی است.” بنا بر ماده ۴٠ “نقل آن قسمت از اخبار، مطالب یا تصاویر نشریات و خبرگزاریها که موجب توقیف، لغو پروانه یا پالایش(فیلتر) شده، توسط خبرگزاری ممنوع است. “
در مرداد ماه ١٣٨٨ مجلس شورای اسلامی با افزودن تبصره‌ای به ماده یک قانون مطبوعات خبرگزاری‌ها را نیز “از حیث حقوق، وظایف، حمایت‌های قانونی و جرایم و مجازات ها و مرجع و نحوه دادرسی، مشمول احکام مقرر” در قانون مطبوعات کرد.
قانون مطبوعات ایران مصوب سال ١٣۶۴ است که بنا داشت تا اصول کلی قانون اساسی را در باره‌ی آزادی مطبوعات “تفصیل” کند، ولی خود در این باره ابهام‌افرین شد. این قانون در سال ١٣٧٩ در آخرین روزهای عمر مجلس پنجم و به فوریت از سوی محافظه‌کاران با افزدون موادی آزادی ستیزانه‌ای تغییر کرد. و به ابزاری برای تضعیف و سرکوب قانونی مطبوعات اصلاح‌طلب تبدیل شد. با اتکا به آن روزنامه‌ها اصلاح‌طلب یکی پس از دیگری توقیف شدند. سرکوبی که همچنان ادامه دارد.

معین غمین فعال دانشجویی بازداشت شد

به گزارش خبرنامه  از کمیته گزارشگران حقوق بشر; معین غمین دانشجوی سال سوم رشته ی صنایع دانشگاه علوم و فنون بابل، فعال دانشجویی چپ‌گرا و از فعالین “لغو کار کودک” در عصر روز دوشنبه تاریخ چهارم اردیبهشت ماه ۹۱ بازداشت شد.
این فعال دانشجویی هنگام بازگشت از دانشگاه، مورد هجوم نیروهای امنیتی قرار گرفت و بازداشت شد. پس از آن ۵ نفر از نیروهای امنیتی به همراه وی بدون حکم تفتیش وارد منزل او شده و به تفتیش و ضبط وسایل شخصی از جمله کتاب، لپ‌تاپ، و سی‌دی‌ پرداختند و همچنین لپ‌تا‌‌ب‌های دو هم‌خانه‌ی او را نیز به همراه تمامی هارد دیسک‌ها ضبط کردند.
معین غمین پس از دستگیری به زندان اطلاعات شهر بابل منتقل شده و یک روز بعد جهت بازجویی به زندان اطلاعات مرکز استان (ساری) انتقال یافته است.
مأمورین امنیتی تاکنون دلیل بازداشت وی را اعلام نکرده‌اند.
این فعال دانشجویی تا به حال هیچ تماسی با خانواده‌ی خود نداشته و تنها گواه سلامتی وی گفته‌ی مأمورین قضایی شهر بابل است.

بیانیه جمعی از زنان اصلاح طلب در محکومیت اجرای حکم نرگس محمدی

جمعی از زنان اصلاحطلب با صدور بیانیه ای نسبت به اجرای حکم نرگس محمدی اعتراض کردند.
به گزارش نوروز، زنان اصلاحطلب در این بیانیه ضمن محکوم نمودن اجرای حکم این فعال حقوق بشر، دلیل صدور چنین حکمی را اقدامات بشردوستانه و نوع دوستانه نرگس محمدی دانسته اند.
متن کامل این بیانیه در پی می آید:

بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا ممتحنة امتحنک الذی خلقک، فوجدک لماامتحنک صابرة
سلام بر تو ای آزمایش شده توسط خدایی که تو را آفرید و در آن چه تو را آزمود،صابر و بردبار یافت!
سلام بر تو ای فرزند رسول خدا، ای کوثر! ما مقام شامخت را تصدیق می کنیم. خدا نخواهد که از جرگه آزار دهندگان تو باشیم. همان آزار دهندگانی که تا همین امروز هم چنان حق را زیرپای می گذارند و باطل را بر سریر قدرت می نشانند.
خدا ما را از کسانی قرار دهد که موجب خوشنودی تو هستند. همان کسانی که روزشان به شب نمی رسد مگر این که خدمت به خلق در سرلوحه اعمالشان قرار گیرد و اهتمام به امور مسلمین را به دست فراموشی نسپارند.
خدا ما را از زمره دوستان فاطمه (س) قرار دهد که دوستان خود اویند و ما را از صف دشمنان فاطمه که دشمنان خدای و پیامبر عالی شأن اویند، دور سازد. همان کسانی که به نام اسلام، مسیری جز اسلام می پویند و انحراف از دین مبین برایشان عادت شده است. همان ها که مقام شامخ «مادر» برایشان بی ارج و قرب است و به همین دلیل به خود جرأت می دهند که زندان را جایگاه مادران بی گناه قرار دهند و مجرمان را رها کنند تا میزان جرم و جنایتشان افزون شود و شومی اعمالشان دامن خودشان و خانواده و دایره همکارانشان را بلکه حکومت اسلامی را بگیرد.
و اف بر ستم و ستم گر خاصه که این ستم بر زنی که « مادر» است روا داشته شود! زن اصلاح طلب باشیم یا نباشیم مادرانگی وجه ممیزه ماست و ارجمندی این مقام را نه در قول بلکه در فعل و عمل تجربه کرده ایم. آموخته ایم که زن بالقوه مادر است و تا این سرشت به مرتبه فعلیت درنیاید انگار گم شده ای دارد و این «مادری» نه امری اکتسابی بلکه فطری و ذاتی است و بانو «نرگس محمدی» یک مادر است! مادری که بیماری فلج عضلانی یادگار زندانی بودنش در بازداشت گاه اطلاعات این کشور اسلامی است و نامه دادخواهی اش به دادستان پس از یورش مهاجمین به حریم خصوصی اش و خانه و خواب گاهش و دستگیری همسرش جلوی چشمان او که مجال داشتن پوشش مناسب را نیافته بود و نیز در مقابل دیدگان دو طفل خردسالش که به فیلم هایی شبیه بود که اندر تقبیح فرهنگ خشن و مروج بداخلاقی های استکباری از رسانه ملی پخش می شود، متأسفانه به عنوان مدرک جنایتی از جنایات این دوره حکومت بی اخلاقی و هرج و مرج و رواج منکر در کشور اسلامی مان باقی ماند.
بانو «نرگس محمدی» یک زن است که داستان وفاداری به شوهرش را در روزهای سخت حبس و زجر و آزار ملی- مذهبی ها در بازداشت گاه سپاه در یک دهه پبش باید جستجو کرد هم گام با دیگر زنان مقاوم این جریان سیاسی از جمله همسر شهید «هدی صابر»!
بانو «نرگس محمدی» یک فعال حقوق بشر، حقوق زن و حقوق کودک است. اینک حکم ظالمانه ای که برای او صرفا به دلیل اقدامات بشردوستانه و نوع دوستانه در چارچوب وظایف شهروندی اعطا شده بود، به مرحله اجرا درآمده است. آن هم درست در ایام وفات شهادت گونه الگوی انسانیت حضرت فاطمه زهرا (س) که مظلومیتش سوژه مرثیه های مرثیه خوانان این شب و روزهاست و بی عدالتی ها در حق خودش و شویش و بی حرمتی ها و جفایی که بر او توسط مدعیان پیروی پدرش، نبی مکرم اسلام رفت، مانند سرب مذاب، قلب ها را می گذارد و مظلومیت اهل بیت ، دل ها را مانند موم نرم می کند. روزگار عجیبی است! مردان را به بند می کشند و زنانشان را به اسارت می گیرند و فرزندان معصومشان را به گناه نکرده مجازات می کنند. شرم بر ما باد که با سکوتمان مهر تأیید بر این اعمال سفاکانه می زنیم و نفرین بر قلب هایی که چون سنگ سخت شده و نفرین بر دست ها و قدم هایی که واسطه عمل سوء و شنیع جدا کردن خردسالان بی گناه از مادران و پدرانشان هستند.
چه می توان کرد این روزها جز شکوه و شکایت بر دل دریایی فاطمه (س) بردن و آتش دل را به بی کرانه دریای محبتشان فرونشاندن؟ اما این همه، دل های دردمند را شفا نمی بخشد وقتی که در مکتب انسان ساز اسلام آموخته ایم گناه کسی که به ظلم تن در می دهد از گناه ظالم افزون تر است. ما جمعی از زنان اصلاح طلب، در این ایام عزای دردانه رسول الله(ص) همراه با زندانیان سیاسی و خانواده های ارجمندشان، ستمی را که در روزگار فقدان نبی و غیبت ولی الله بر شهروندان حق گویِ حق مرامِ باطل ستیزمان می رود، از حصر بانو رهنورد و همسر ارجمندش و جناب کروبی تا حبس ظالمانه کلیه آزادگان دربند به ویژه زنان و مادران زندانی را محکوم می کنیم و امید آن داریم که این سوگ بزرگ دل های شقی را نرم گرداند و اعمال سفیهانه را به منطق و خرد متمایل نماید و زندان های ستم را از حتی یک زندانی بی گناه چه رسد به چون «نرگس محمدی» مادری، خالی کند. باشد که مدل حکومت اسلامی که بر پایه رحم و مروت و وفا مدیریت خواهد شد، مدلی مطلوب برای همه کشورهای منطقه بلکه جهان، قرار گیرد.

شهروند سلماسی در زندان بوکان جان باخت

یکی از شهروندان کُرد سلماس، که دوران محکومیت خود را در زندان شهرستان بوکان سپری می‌کرد، جان خود را از دست داد.
به گزارش خبرنامه از  کُردپا، “شیرزاد خزری” ۳۶ ساله و از اهالی شهرستان سلماس که چهار سال اخیر را در زندان‌های جمهوری اسلامی سپری کرده، امروز سه‌شنبه پنجم اردیبهشت‌ماه در زندان عمومی شهرستان بوکان فوت کرد.
دو سال قبل وی از زندان شهرستان سلماس به زندان مرکزی بوکان، جهت سپری نمودن دوران محکومیت، تبعید شده بود.
بنابه گفته‌ی نزدیکان شیرزاد خزری، این زندانی هفته‌ی اخیر را در مرخصی بوده و بعد از بازگشت به قرنطیه‌ی زندان منتقل و در نتیجه، امروز بر اثر سکته‌ی قلبی جان خود را از دست داد.
فعالان حوزه‌ی حقوق‌بشر معتقدند که فشارهای روانی، بازداشت در سلول انفرادی و نیز عدم رسیدگی به موقع و دسترسی به بهداشت و پزشک متخصص و بی‌توجهی مسئولان زندان، از علت‌های اصلی فوت زندانیان در زندان‌های جمهوری اسلامی است.

دیدار نماینده رئیس قوه قضایه با زانیار و لقمان مرادی در زندان رجایی شهر کرج

یک منبع نزدیک به خانواده زانیار و لقمان مرادی زندانیان کرد محکوم به اعدام گفت: «صبح امروز(سه شنبه ۵ اردیبهشت) فردی به نام خدابخشی که خود را نماینده رئیس قوه قضایی معرفی کرده است در دفتر رئیس زندان رجایی شهر با زانیار و لقمان مرادی دیدار کرده و به آنها اعلام کرده که با توجه به ارسال نامه‌ آنها به رئیس قوه‌ قضاییه در ماه گذشته، او از سوی قوه قضاییه برای برسی پرونده آنها تعیین شده و به گفته‌های این دو زندانی سیاسی گوش داده است.»
به گزارش خبرنامه از کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران ; بنابه‌ به گفته‌ این منبع این دیدار نزدیک به چهار ساعت طول کشیده است: «این دو زندانی در این مدت به بیان وضعیت خود پرداخته‌اند و بعد از نوشتن گفته‌های این دو زندانی سیاسی از سوی این فرد، اظهارات یاد شده به صورت مکتوب و با امضای این دو زندانی سیاسی برای رئیس قوه قضاییه ارسال شده است.»
زانیار و لقمان مرادی در مورخه ۱۱ مردادماه توسط نیروهای امنیتی در شهر مریوان بازداشت و به مدت ۹ ماه در بازداشتگاه ستاد خبری اداره اطلاعات شهر سنندج برای اخذ اعترافات ساختگی تحت فشار و شکنجه شدید روحمی و جسمی قرار گرفته‌اند. این دو زندان بعدا نزدیک به ۶ ماه به زندان مرکزی سنندج منتقل می‌شوند و از آنجا هم به بند ۲۰۹ منتقل می‌شوند.
نهایتا این دو زندانی سیاسی در تاریخ ۱ دی‌ماه سال ۸۹ در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب اسلامی تهران به ریاست قاضی صلواتی و با حضور امام جمعه مریوان جلسه دادگاه برگزار شد و این دو زندانی سیاسی به اتهام محاریه و قتل فرزند امام جمعه مریوان به اعدام در ملاعام محکوم می‌شوند. دی‌ماه این دو زندانی سیاسی از بند ۲۰۹ زندانی اوین به زندان رجایی شهر کرج منتقل می‌شوند.
این دو زندانی سیاسی در زندان با نوشتن رنج‌نامه از شکنجه‌ی دوران بازداشت برای اخذ اعترافات ساختگی پرده برداشته‌اند. (منبع)
با اعتراض این دو متهم به حکم صادرە در تاریخ ۱۲/۱۱/۸۹ پروند جهت تجدید نظر خواهی به دیوان عالی کشور ارسال شده بود.

بازهم دیوار زندان؛ پیام رسول بداقی بە مناسبت روز جهانی معلم

به گزارش خبرنامه از کمیتە دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی ; رسول بداقی آموزگار دربند و عضو زندانی کانون صنفی معلمان ایران، باسرودن شعری سپید از داخل زندان رجایی شهر کرج بە گرامی داشت روز جهانی معلم پرداختە است.

رد خواسته های فریبکارانۀ بازجویان وزارت اطلاعات توسط زندانی سیاسی رضا شریفی بوکانی

به گزارش خبرنامه از ”فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران” روز سه شنبه ۵ اردیبهشت ماه یکی از مسئولین زندان بدون هیچ مقدمه ای به زندانی سیاسی کرد رضا شریفی بوکانی مراجعه نمود و به او پیشنهاد نمود که تقاضای مرخصی نماید تا او را بلافاصله به مرخصی بفرستند. اما این زندانی سیاسی کرد ازپیشنهادهای فریبکارانه بازجویان وزارت اطلاعات سر باز زد و به آنها گفت: من زمانی به مرخصی می روم که تمامی همبندیانم از چنین امکانی برخوردار شوند در غیر این صورت رفتن من به مرخصی را خیانت به سایر همبندیانم می دانم و از رفتن به مرخصی امتناع ورزید.

لازم به یاد آوری است که این زندانی سیاسی کرد مدتی پیش شرایط قرون وسطایی زندان گوهردشت کرج و بخصوص بند زندانیان سیاسی را برای گزارشگر ویژه حقوق بشر دکتر احمد شهید تشریح کرده بود و بر شرایط غیر انسانی و قرون وسطایی در زندان گوهردشت شهادت داده بود.
حال بازجویان وزارت اطلاعات برای غلب واقعیتها سعی داشتند با پیشنهاد فریبکارانه شرایط قرون وسطایی در بند زندانیان سیاسی را وارونه جلوه دهند ولی با هوشیاری این زندانی سیاسی و رد پیشنهاد فریبکارانه آنها مانع بهره برداری شکنجه گران وزارت اطلاعات گردید.
بازجویان وزارت اطلاعات اخیرا دستور بستری کردن تعداد بسیار اندکی از زندانیان سیاسی که در شرایط حاد جسمی هستند دربیمارستانها را داده اند در حالی که تعداد بسیار زیادی از زندانیان سیاسی که در شرایط بسیار حاد جسمی هستند بدون درمان به حال خود رها شده اند و یا با دادن مرخصی به مسئولین سابق رژیم که در زندان بسر می برند. و انتشار بلافاصله اخبار آن در رسانه های فارسی زبان مانند بی. بی.سی و رادیو فردا سعی دارد شرایط قرون وسطایی حاکم بر زندانها را وارونه جلوه دهند. و موارد فوق را به عنوان سند و مدرک در اختیار سازمانهای حقوق بشری قرار می دهد تا اینگونه وانمود کند که شرایط در زندانها به گونه ای که گفته می شود نیست.
زندانیان سیاسی مستقل و آزادیخواه که هیچگونه وابستگی به مسئولین سابق رژیم ولی فقیه ندارند از حداقل امکانات اولیه مانند درمان ، ملاقات با خانواده هایشان ، مرخصی و سایر موارد محروم می باشند. و از طرفی دیگر از طرف رسانه های فارسی زبان مانند بی . بی. سی و غیره که از حداقل اصول بی طرفی ژورنالیستی به دور می باشد بطور کامل بایکوت شده اند.
از طرفی دیگر امروز فردی به نام خدابخشی که خود را نماینده رئیس قوۀ قضاییه معرفی می کرد با زندانیان سیاسی محکوم به اعدام زانیار مرادی و لقمان مرادی که زیر شکنجه بازجویان وزارت اطلاعات وادار به اعتراف علیه خود شده بودند ملاقات نمود و به واقعیتهایی امرکه بر آنها روا شده بود گوش فرا داد و به آنها وعده داد که گزارش اظهارات آنها را به قوۀ قضاییه ارسال خواهد نمود.

فشار وزارت اطلاعات و حذف واژه «شهید» از سنگ مزار شهید بهنود رمضانی

خانواده این شهید حوادث پس از انتخابات ناگزیر شده‌اند سنگ مزار فرزند خود را تغییر دهند.

خانواده بهنود رمضانی یکی از شهدای حوادث پس از انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری، اخیرا ناگزیر شده اند با دستور نهادهای امنیتی سنگ قبر فرزند خود را تغییر دهند.
وزارت اطلاعات استان مازندران مهلتی چند روزه را برای این خانواده تعیین می کند تا در اولین فرصت برای تغییر سنگ قبر فرزند شان اقدام کنند.
بر روی سنگ قبر اولیه بهنود رمضانی یک شعر سیاسی نوشته شده بود که در آن واژه «شهید» به چشم می آمد. بر اساس این گزارش به خانواده بهنود رمضانی نیز همچون خانواده های برخی دیگر از کشته شدگان حوادث پس از انتخابات گفته شده است که باید سنگ قبر را تغییر دهند و واژه «شهید» را از کنار نام این جوان حذف کنند.
شب چهارشنبه سوری سال ١٣٨٩ خبری منتشر شده بود مبنی بر اینکه بهنود رمضانی دانشجوی ۱۹ ساله ی ترم دوم دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل توسط چند موتور سوار در تهران کشته شده است و اینک بعد از گذشت یک سال علی رغم آنکه شاهدان ضرب و شتم و جان باختن بهنود رمضانی شماره خودرویی که قاتلان بهنود با آن فرار کردند را در اختیار مسئولان قرار داده اند اما هنوز قاتل وی مشخص نشده است.
خانواده ی بهنود رمضانی اینک پس از تغییر سنگ قبر فرزند جان باخته ی خود تنها به نوشتن یک خط ساده بر روی سنگ قبر جدید اکتفا کرده اند: زنده یاد بهنود رمضانی.
طی چند سال اخیر، بارها سنگ مزار شهدای پس از انتخابات مورد حمله و تخریب واقع و طی سالیان پیشتر، قبور جانباختگان و اعدام شدگان سیاسی، تخریب و بی احترامی حمله شده بود.

انتقال کاوه رضایی برای اجرای حکم به ندامتگاه مرکزی کرج

به گزارش خبرنامه از جمعیت مبارزه با تبعیض تحصیلی ; کاوه رضایی فعال حق تحصیل و از اعضای جمعیت مبارزه با تبعیض تحصیلی امروز ظهر برای اجرای حکم یک سال و نیم حبس تعزیری به ندامتگاه مرکزی کرج منتقل شد.
کاوه رضایی که بر اساس احضار رسمی خود را به دادسرای هشتگرد کرج معرفی کرده بود بر خلاف انتظار خانواده و وکیلش به ندامتگاه مرکزی کرج منتقل شد. کاوه رضایی اولین زندانی سیاسی این زندان تازه تاسیس است. معمولا زندانیان سیاسی این استان به زندان رجایی شهر منتقل می شوند.
به گفته نزدیکان این دانشجوی محروم از تحصیل انتقال او با زندانیان معمولی و دست بند بوده است.
در شهریور ماه ۸۸، شعبه اول دادگاه انقلاب کرج، این فعال دانشجویی را به ۱۸ ماه حبس تعزیری محکوم کرده بود.اتهامات کاوه رضایی در این دادگاه، «اقدام علیه امنیت ملی»، «تبلیغ علیه نظام» و «توهین به بنیانگذار جمهوری اسلامی» عنوان شده است.
عکس فوق متعلق به انتقال کاوه رضایی از دادسرای هشتگرد به ندامتگاه مرکزی کرج است.

اعدام گروهی ۸ زندانی در زندان گوهردشت کرج

به گزارش خبرنامه ملّی ایرانیان از ”فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران، ۸ زندانی که روز گذشته از زندان قزل حصار به سلولهای انفرادی بند ۱ زندان گوهردشت کرج منتقل کرده بودند صبح امروز اعدام شدند.

روز سه شنبه ۵ اردیبهشت ماه حوالی ساعت ۰۴:۰۰ صبح ۸ زندانی که روز گذشته از سالنهای ۱،۲،۳،۴ و۷ واحد ۲ زندان قزل حصار به سلولهای انفرادی بند ۱ زندان گوهردشت منتقل کرده بودند به دار آویخته شدند.اجساد این زندانیان در سردخانه بی بی حکیمه کرج نگهداری می شود و به خانواده های آنها گفته شده است که می توانند اجساد آنها را تحویل بگیرند.اما به شهروند افغانی اجازه انتقال جسد او به افغانستان تا این لحظه نداده اند و به آنها گفته شد به شرطی جسد را تحویل می دهند که در ایران دفن شود.
اسامی زندانیان که صبح امروز حکم ضد بشری اعدام در مورد آنها به اجرا گذاشته شد به قرار زیر می باشد:
۱-محمد شفیع حیدری ۳۳ ساله متاهل و دارای ۳ فرزند می باشد. او از شهروندان افغانستان است و ۳ سال در زندان بسر برد. او درسلول۲۲ سالن۴ واحد ۲ زندان قزل حصار کرج زندانی بود.
۲- حسین باقری ۲۰ ساله ،۱۸ ماه در زندان بسر می برد و در سالن ۷ واحد ۲ زندان قزل حصار زندانی بود
۳- محمد رضایی ۶۰ ساله ساله،۵ سال در زندان بسر می برد و در سالن ۳ واحد ۲ زندان قزل حصار زندانی بود
۴-محمد جفقانی ۴۲ ساله،۵ سال در زندان بود و در سالن ۳ واحد ۲ زندان قزل حصار کرج زندانی بود
۵-یدالله کبیری ۵۰ ساله ،۳ سال در زندان بسر می برد. او سخت بیمار بود و اعتمالا مبتلا به بیماری سرطان بود و پزشکان خواهان آزادی وی بودند او در سالن ۲ واحد ۲ زندان قزل حصار زندانی بود
۶-عباس بیگی ۳۸ ساله در سالن ۲ واحد۲ زندان قزل حصار زندانی بود
۷-ابوالقاسم پورحسن ۳۷ ساله ۳ سال در زندان بودو در سالن ۳ واحد ۲ زندان قزل حصار زندانی بود.
۸- علیرضا شکوهی منش ۲۸ ساله ، ۴ ساله در زندان بسر می برد و در سالن ۳ واحد زندان قزل حصار زندانی بود.
از سرنوشت ۳ زندانی دیگر خبری در دست نیست و احتمال می رود که در زندان اوین اعدام شده باشند.اسامی بعضی از آنها به قرار زیر می باشد:
۱- قاسم شهدی پور ،۶ سال در زندان بسر می برد و در سالن ۱ واحد ۲ زندان قزل حصار زندانی بود
۲- قربان گل بابایی ۴۸ ساله ،۶ سال در زندان بسر می برد و در سالن ۱ واحد ۲ زندانی بود
در طی دو هفتۀ گذشته ۳۳ نفر اعدام شدند بجز اعدام های دیروز و امروز زندان قزل حصار بقیه توسط رسمی رسانه های دولتی اعلام شده بود که ۳ نفر از آنها در مرودشت و شاهرود در ملاء عام به دار آویخته شدند.عدم اعلام اعدام های دیروز و امروز توسط قوۀ قضاییه رژیم ولی فقیه خود دلیل دیگری است مبنی بر آمار اعدامها فراتر از آنچه که در رسانه های دولتی اعلام می شود می باشد.
علی خامنه ای ولی فقیه رژیم به سیاست اعدام های گروهی ،اعدام در ملاء عام ،سرکوب خونین مردم و زندانیان سیاسی به طرز جنون آمیزی شدت بخشیده است.این سیاست قرون وسطایی و ضد بشری توسط منصوب وی در قوۀ قضاییه صادق لاریجانی از جنایتکاران علیه بشریت مورد تایید قرار می گیرد و دستور اجرای آنها را صادر می نماید.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،موج تصاعدی جدید اعدام ها که از ۲ هفته پیش آغاز شده است و همچنان در ابعاد غیر قابل تصوری ادامه دارد را به عنوان جنایت علیه بشریت محکوم می کند و از کمیسر عالی حقوق بشر و سایر مراجع بین المللی برای متوقف کردن موج اعدام ها در ایران خواستار ارجاع پرونده جنایت علیه بشریت رژیم ولی فقیه آخوند علی خامنه ای به شورای امنیت سازمان ملل متحد می باشد.

انتقال ۸ نفر از ۱۱ زندانی قزل حصار برای اجرای حکم اعدام به بند ۱ زندان گوهردشت

به گزارش خبرنامه از ”فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران” ۸ نفر از ۱۱ زندانی که صبح امروز از زندان قزل حصار کرج به منظور اجرای حکم اعدام خارج کرده اند به سلولهای انفرادی بند ۱ زندان گوهردشت کرج جهت اجرای حکم منتقل شدند.

صبح روز دوشنبه ۴ اردیبهشت ۱۱ زندانی محکوم به اعدام برای اجرای حکم ضدبشری اعدام از واحد ۲ زندان قزل حصار کرج خارج و ۸ نفر از آنها به سلولهای انفرادی بند ۱ زندان گوهردشت کرج و ۳ نفر از آنها احتمالا به زندان اوین منتقل شده اند.
بعد از ظهر امروز تعدادی از خانواده ها توانستند با عزیزانشان برای آخرین بار در زندان گوهردشت کرج دیدار کنند . به خانواده ها گفته شده است که فردا ساعت ۵ صبح حکم آنها به اجرا گذاشته خواهد شد.
اسامی تعدادی از زندانیان که قرار است حکم ضد بشری علیه آنها در زندان گوهردشت کرج به اجرا گذشته شود به قرار زیر می باشد:
۱-شفیع حیدری ۳۳ ساله متاهل و دارای ۳ فرزند می باشد. او از شهروندان افغانستان است که ۳ سال در زندان بسر می برد. او درسلول۲۲ سالن۴ واحد ۲ زندان قزل حصار کرج زندانی بود.وزارت خارجه افغانستان کتبا خواهان متوقف شدن حکم وی بود .
۲- قربان گل بابایی ۴۸ ساله،۶ سال در زندان بسر می برد و در سالن ۱ واحد ۲ زندان قزل حصار زندانی بود
۳-محمد جوش مقانی ۳۶ ساله در سالن ۱ واحد ۲ زندان قزل حصار کرج زندانی بود
۴-یدالله کبیری ۵۰ ساله ،۳ سال در زندان بسر می برد و در سالن ۲ واحد ۲ زندان قزل حصار زندانی بود
۵-عباس بیگی در سالن ۲ واحد۲ زندان قزل حصار زندانی بود
۶-قاسم معروف به قاسم رشتی ۶ سال در زندان بسر می برد و در سالن ۲ واحد ۲ زندان قزل حصار زندانی بود.
در طی دو هفتۀ گذشته ۲۲ نفر بنا بر اعلام رسمی رسانه های حکومتی اعدام شدند که ۳ نفر از آنها در مرودشت و شاهرود در ملاء عام به دار آویخته شدند.
علی خامنه ای ولی فقیه رژیم به سیاست اعدام های گروهی ،اعدام در ملاء عام ،سرکوب خونین مردم و زندانیان سیاسی به طرز جنون آمیزی شدت بخشیده است.این سیاست قرون وسطایی و ضد بشری توسط منصوب وی در قوۀ قضاییه صادق لاریجانی از جنایتکاران علیه بشریت مورد تایید قرار می گیرد و دستور اجرای آنها را صادر می نماید.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،موج تصاعدی جدید اعدام ها که از ۲ هفته پیش آغاز شده است و همچنان در ابعاد غیر قابل تصوری ادامه دارد را به عنوان جنایت علیه بشریت محکوم می کند و از کمیسر عالی حقوق بشر و سایر مراجع بین المللی خواستار ارجاع پرونده جنایت علیه بشریت رژیم ولی فقیه آخوند علی خامنه ای به شورای امنیت سازمان ملل متحد می باشد.

ضرب و شتم جواد علیخانی، زندانی سیاسی، در سالن ملاقات زندان اوین و انتقال وی به بند ۲۰۹

به گزارش خبرنامه از کمیته گزارشگران حقوق بشر; جواد علیخانی، زندانی سیاسی بند ۳۵۰ زندان اوین، امروز در سالن ملاقات، پس از اعتراض به محرومیتش از ملاقات، از سوی مأموران سالن ملاقات مورد ضرب و شتم شدید قرار گرفت.
مادر جواد علیخانی که از شهرستان برای دیدار با وی به تهران آمده بود، به دلیل آنچه “همراه داشتن اقلام غیرمجاز” عنوان شد، از ملاقات با فرزندش محروم شد. جواد علیخانی پس از اطلاع از این مسأله، به اعتراض نسبت به عملکرد مسئولان سالن ملاقات پرداخت که از سوی آنان مورد ضرب و شتم واقع شده و به بند ۲۰۹ انتقال یافت.
این اتفاق، موجب ایجاد تشنج در سالن ملاقات شد و تأثر شدید سایر خانواده‌ها را در پی داشت.
جواد علیخانی، دانشجوی دوره دکترای دامپزشکی دانشگاه شهید چمران اهواز در ۲۸ مهر ماه سال ۸۶ دستگیر شد.
او به مدت ۱۱ روز در بازداشت‌گاه اطلاعات به سر برد و سپس به زندان سپیدار اهواز منتقل شد . علیخانی، ۱۱ ماه در زندان سپیدار اهواز بدون مرخصی نگهداری شد ودر شهریور ماه ۸۷ با وثیقه ۵۰ میلیون تومانی آزاد شد.
وی در پاییز سال ۸۷، سه ماه بعد از آزادی به اتهام تبلیغ علیه نظام، اقدام علیه امنیت ملی و توهین به مقدسات و رهبری به تحمل پنج سال حبس تعزیری محکوم شد که این محکومیت در دادگاه تجدید نظر به ۳ سال حبس قطعی کاهش یافت. جواد علیخانی برای اجرای حکم ۳ سال حبس قطعی خود در تاریخ هشت خرداد ماه ۱۳۸۹ بازداشت و روانه زندان شد.
جواد علیخانی در طی این مدت از حق مرخصی محروم بوده است و با وجود برخوردار بودن شرایط “آزادی مشروط”، با این درخواست وی مخالفت شده است.

بیماری و وضعیت جسمانی نامناسب زندانیان سیاسی زن

به گزارش خبرنامه ملّی ایرانیان از کمیته گزارشگران حقوق بشر; زندانیان سیاسی زن در زندان اوین، از بیماری و وضعیت نامساعد جسمانی رنج می‌برند. به گفته خانواده زندانیان سیاسی که دیروز با زنان زندانی ملاقات داشته‌اند، طی هفته گذشته اکثر زندانیان بیمار بوده و رسیدگی پزشکی مناسبی نیز به آنان نشده است. زندانیان زن می‌گویند:” بیماری افراد؛ مختلف است، درد کلیه، سر درد، سرماخوردگی، بالا رفتن فشار خون، تپش قلب و .. از جمله مسائلی است که زندانیان به صورت دائم با آن مواجه هستند.
هم‌چنین گفته می‌شود فروشگاه بند زنان، مدتهاست از آوردن میوه، گوشت و برخی از اقلام غذایی مهم خودداری کرده است. زندانیان می‌گویند:” دلیل فروشگاه برای نیاوردن میوه این است که می‌گویند سفارشتان کم است و نمی‌توانیم این مقدار را بیاوریم.” هم‌اکنون حدود ۲ ماه است که زندانیان از داشتن میوه و سبزیجات محروم هستند.
خانواده‌هایی که دیروز برای زندانیان برخی اقلام بهداشتی چون مسواک ، شامپو و .. برده بودند با مخالفت مسئولان برای تحویل گرفتن این اقلام مواجه شدند. خانواده‌های زندانیان می‌گویند:”مدت‌هاست که آنها سفارش شامپو داده‌اند، اما فروشگاه نمی‌آورد، مسئولان زندان هم از ما تحویل نمی‌گیرند، معلوم نیست زندانیان باید چه کنند؟”
این خانواده‌ها با اشاره به مشکلات و مسائل بند زنان می‌گویند:” زنان عملا مکانی به نام هواخوری ندارند، یک حیاط بسیار کوچک است که فقط می‌توانند لباس‌هایشان را آنجا آویزان کنند. وضعیت فروشگاه این بند هم مشخص نیست. گاهی به مدت چندماه میوه و گوشت و مرغ در فروشگاه موجود نیست، درحالی که این مواد جز اقلام اصلی و مهم غذایی هستند، به همین دلیل است که هر چه می‌گذرد شمار افراد بیمار در میان زندانیان بیشتر می‌شود. درحالی که این افراد، پیش از بازداشت و زندان هیچ مشکل جسمانی نداشته و سالم بوده‌اند. “
مسائل و مشکلات بند سیاسی زنان، در طول سه سال گذشته، بعد از انتخابات ریاست جمهوری، بارها تکرار شده است. با این‌حال مسئولان زندان، علی‌رغم برخی تلاش‌ها، تاکنون هیچ واکنش جدی را نسبت به رفع این مشکلات انجام نداده‌اند.
خانواده‌های زندانیان زن می‌گویند:” ما سعی می‌کنیم، مشکلات را رسانه‌ای نکنیم و با خود مسئولان صحبت کرده و حلشان کنیم. اما هر روز که می‌گذرد، اوضاع بدتر می‌شود. نه اجازه استفاده از تلفن را دارند، نه هواخوری دارند. از نظر زندگی نیز با محدودیت‌های زیادی مواجه هستند که در بند مردان وجود ندارد. انگار زنان در زندان هم باید مورد ظلم مضاعف قرار بگیرند.”
هم اکنون ۲۶ زندانی سیاسی زن در زندان اوین به سر می‌برند که اکثریت آنان، پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ بازداشت و زندانی شده‌اند.